افسانه جیرتدان و ترومای کودکی داستانی قدیمی برای فهم زخم‌های پنهان بچه‌ها

 


افسانه جیرتدان و ترومای کودکی: داستانی قدیمی برای فهم زخم‌های پنهان بچه‌ها


افسانه جیرتدان، قهرمان کوچک آذربایجان، چگونه به ما کمک می‌کند ترومای کودکی را بفهمیم؟

در این مقاله جذاب و علمی، نشانه‌ها و راه‌های درمان زخم‌های کودکی را با الهام از قصه می‌آموزیم.

 


قصه‌ای از دل تاریکی
شبی سرد، بچه‌هایی در جنگل گم شدند. سایه‌های درختان مثل هیولاهای خاموش دورشان را گرفته بود. صدای جغدها، خش‌خش برگ‌ها و وزش باد، قلب کوچکشان را می‌لرزاند. ناگهان، دیو عظیم‌الجثه از میان تاریکی پدیدار شد. چشمان سرخش برق می‌زد، دندان‌هایش تیز بود و نفس‌هایش بوی تهدید می‌داد.


بچه‌ها جیغ کشیدند، لرزیدند و اشک ریختند. هیچ‌کس جرات تکان خوردن نداشت. همه مطمئن بودند کارشان تمام است.
اما در میانشان پسربچه‌ای کوچک بود، آن‌قدر کوچک که به او می‌گفتند جیرتدان؛ یعنی «کوچولو». همه فکر می‌کرد اولین قربانی دیو همین پسرک است.


ولی خلافش اتفاق افتاد. جیرتدان با چشمانی پر از هوش و دلی پر از شجاعت جلو آمد. او نقشه‌ای کشید، دیو را فریب داد و راه نجاتی برای همه پیدا کرد. در نهایت، هم خودش و هم دوستانش از چنگ دیو گریختند.


این قصه سال‌هاست در فرهنگ آذربایجان روایت می‌شود. اما اگر با چشم روان‌شناسی نگاه کنیم، جیرتدان تنها یک قهرمان افسانه‌ای نیست، بلکه تصویری از هر کودکی است که در برابر دیوهای ترس و زخم‌های روان ایستاده است.

 


دیوهای زندگی واقعی
دیو در قصه نماد ترس است. در دنیای واقعی، کودکان زیادی با دیوهای نامرئی روبه‌رو می‌شوند:
صدای دعوا و خشونت در خانه،
قلدری و تحقیر در مدرسه،
از دست دادن پدر، مادر یا یکی از عزیزان،
تجربه‌ی حوادث ناگهانی مثل زلزله، تصادف یا بیماری،
یا حتی بی‌توجهی و غفلت مداوم.

 

این‌ها همان چیزی است که روانشناسان به آن ترومای کودکی (Childhood Trauma) می‌گویند: تجربه‌هایی که برای روان کودک بیش از حد سنگین‌اند و باعث می‌شوند احساس کند کوچک، بی‌پناه و درمانده است—دقیقاً مثل بچه‌های قصه در برابر دیو.

 


نشانه‌های دیو در دنیای کودک
کودک ترومادیده اغلب نمی‌تواند بگوید «من زخمی‌ام». اما بدن و رفتار او قصه را تعریف می‌کند:
رفتاری: پرخاشگری، فرار از جمع، شب‌ادراری، کابوس‌های مکرر.
عاطفی: اضطراب شدید، احساس گناه، بی‌اعتمادی به اطرافیان.
جسمی: دل‌درد و سردردهای بی‌دلیل، بی‌خوابی، خستگی دائمی.

این‌ها همان فریادهای خاموش‌اند. اگر بزرگسالان گوش ندهند، «دیو ترس» در وجود کودک خانه می‌کند.

 


درس‌های جیرتدان برای فهم ترومای کودکی


۱. دیو را بشناس
جیرتدان می‌دانست دشمنش کیست. او به «دیو» اسم داده بود.
کودکان هم باید یاد بگیرند ترسشان را نام ببرند: «این دیو تاریکی است»، «این دیو صدای دعواهاست». روانشناسان به این کار نام‌گذاری هیجان‌ها (Labeling Emotions) می‌گویند. وقتی ترس اسم می‌گیرد، بخشی از قدرتش را از دست می‌دهد.


۲. نقشه بساز
جیرتدان با زور بازو نمی‌جنگد؛ او با فکرش پیروز می‌شود.
کودک هم می‌تواند یاد بگیرد با مهارت‌های مقابله‌ای دیوش را شکست دهد:
نفس عمیق برای آرام‌سازی،
گفتن احساس («من می‌ترسم»، «من غمگینم»)،
پیدا کردن یک بزرگسال امن و کمک خواستن.

 

این مهارت‌ها در درمان‌های علمی مثل درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر تراما (TF-CBT) آموزش داده می‌شوند.


۳. تنها نمان
جیرتدان فقط خودش را نجات نمی‌دهد، بلکه دوستانش را هم آزاد می‌کند.
کودک هم نباید با ترس‌هایش تنها بماند. حمایت خانواده، معلم‌ها و درمانگر مثل همان دوستان قصه‌اند که کنارش می‌مانند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند کودکانی که شبکه‌ی حمایتی قوی دارند، زودتر از ترومای خود بهبود پیدا می‌کنند.

 


چگونه قصه را به ابزار درمان تبدیل کنیم؟
•    قصه‌گویی شبانه: داستان جیرتدان را برای کودک تعریف کنید و از او بپرسید: «دیو زندگی تو کیست؟».
•    نقاشی دیو: اجازه بدهید کودک دیو خودش را بکشد. بعد با هم فکر کنید چه «سلاح جیرتدان»ی می‌تواند او را شکست دهد.
•    بازی نقش‌آفرینی: با عروسک یا نمایش کوتاه، کودک نقش جیرتدان را بازی کند و حس شجاعت را تمرین کند.


کارت شجاعت: یک کارت بسازید با سه گام ساده:


۱) نفس عمیق
۲) گفتن احساس
۳) درخواست کمک
این کارت همان نقشه‌ی جیرتدان است که همیشه همراه کودک می‌ماند.

 


جمع‌بندی؛ هر کودک یک جیرتدان است


قصه‌ی جیرتدان چیزی فراتر از یک افسانه است. این داستان به ما می‌آموزد که کوچک بودن به معنای ناتوانی نیست. حتی کودکی که ترومای کودکی را تجربه کرده، می‌تواند با آموزش مهارت‌ها و دریافت حمایت، قهرمان زندگی خودش باشد.
 هیچ دیوی از جیرتدان قوی‌تر نبود؛ هیچ ترسی هم از توانایی کودک برای بهبودی و رشد بزرگ‌تر نیست.


نیکی ثابتی
 

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده
سبد خرید